Letafate Ashk
*آنـــقدر دوستت دارم که رســـوایی تمام عالـــم را بـــه جان می خرم برای داشتنت*
قبلا وقتی با هم توی بارون راه میرفتیم چترتو میدادی به من میگفتی تو خیس نشی خودم مهم نیستم... ولی الان که میرم زیر بارون نه خیس شدن رو حس میکنم نه قطره های بارون رو... تنها چیزی که حس میکنم سوزش قلبمه از دوری تو... وسط زمستون هم که باشه قلبم مثل آهن توی کوره سرخ و داغه... دیگه چتر نمیگیرم دستم...آخه همون روزایی که چترتو میدادی بهم با یاد اون روزا زندگی میکنم...
نظرات شما عزیزان:
شاید باران پارسال اشک های فرد دیگری بود !!!........
قالب ساز وبلاگ پيچك دات نت |